پنج شنبه 86 فروردین 30 , ساعت 12:22 صبح
چند بیتی می آورم :
چنین گفت رستم به افراسیاب من و صبح فردا و یک جلد کتاب
بیا بهر خواندن به صحرا رویم به صبح اندرش رو به دریا رویم
بیارور تو هم شیمی 1 کتاب بیامد به افراسیاب این خطاب
که شیمی بسی درس سهل است و خوب
چه عالی بود شیمی آلی و دود
بگیرم یکی امتحان از تو من به هر نمره بهرت دهم یک تومن
اگر نمره ات کم ز هفتاد و پنچ صدم آیدت ، گویمت من جفنگ
.
.
.
بفرمود رستم اوزون را بگو که چند است انواع آن نیکخو ؟
افرّی ، بگفت استراتوسفری و دیگر یکی هم تروپوسفری
کاملش را در در " تحفه نه طنز جلد دوم " بخوانید
نوشته شده توسط یکی یکی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ